با تو خوشبختی شده عادتم

وقتی به زندگی مشهورترین و خوشبخترین و موفقترین آدم های روی زمین فکر میکنم در آخر همیشه به این نتیجه می رسم که یه عشق یه نیرو بزرگ و یه حس قشنگ تو زندگیشون اونها را به سمت جلو هل می داده و به کمک اونها تونستن به بالاترین قله ها برسن ... این حس و حالی که منو را به جلو هل می ده و شارژم می کنه فقط تویییییییییییی ! توی تموم زندگیم یادم نمی یاد یه کاری به دقت - جدیت و تمام و کمالی بچه داری انجام داده باشم !

هر روز بدون در نظر گرفتن زمانم و حالم و تواناییم از کوچکترین نیازت گرفته تا آیندت را برنامه ریزی می کنم و با خودم همش در حال حساب و کتاب و جمع و تفریقم . روزی هزار بار با خودم از دوران بارداری تا الان را مرور می کنم و به خاطر هر کم و کاستی که سهوا ازم رخ داده خودمو بازخواست می کنم و در صدد جبرانش بر می یام می دونمممممممممم که یه مادر عالی و بی عیب و نقص نیستم. اما باور کن یه مادر عاشقم . یه مادر خیلی عاشققققققققققق عین همه مادرهای این کره خاکی .همیشه وقتی با خودم یه مادر دست فروش یا اسفند دود کن را می دیدم که تو سرما و گرما بچه شیرخوارش را با خودش آورده برای کار تو دلم ملامتش می کردم و از شدت غیضی که بهش داشتم حتی نمی تونستم نگاهش کنم اما وقتی یه بار پشت چراغ قرمز تو گرمای تابستون دیدم سینش را برای رفع تشنگی بچش در آورده و همون طور که داره اسفند برای ماشن هادود می کنه به بچش شیر می ده از خودم به خاطر قضاوتم بدم اومد !یا وقتی که همون مادر برای سرگرم کردن بچش که تو آغوشی بود بدون اینه که حواسش به ماشین ها باشه و مواظب خودش داشت با بچش دالی موشی بازی می کرد باور کردم که همه ما مادرها تو هر قشر و فرهنگ و توان مالی و حتی هر سنی که باشیم عاشقیممممممممممممم !

پس ای کاش مادری را مورد قضاوت قرار ندیم به قول یه ضرب المثل معروف از کوزه همان برون تراود که در اوست و به نظر من هر عملی که از یه مادر سر می زنه فقط و فقط نشات گرفته از قلب و دلشه و دلیلی نداره که حتی هیچ منبع علمی داشته باشه چون چی بالاتر از دل پاکش که بهترین ها را برای فرزندش می خواد .

هزاران راه خاکستری از کوچکترین انتخابم گرفته تا تحصیل و کار را علیرغم میل باطنیم پیمودم بی آن که شوق و عشقی در کار باشه کلا تا اون جایی که یادم هست فقط این کارهها را انجام دادم و بس اما به جرات می تونم قسم بخورم در مورد بچه داری هیچ وقت فقط یه مسولیت مادرانه نبوده که در حد خوراندن و خوابیدن و تموم شدن روز باشه یه علاقه ای فراتر از حتی حس مادری بوده یه عشقی که مطمئنم فلسفه آفرینشم به خاطر مادر تو بودن بوده از وقتی تو بدنیا اومدی بی اختیار جلوی هر مغازه لباس دختونه فروشی خشکم می زنه ! همه را تو تن نازت تصور می کنم ! همه گل سر ها و کلیپس ها را تو رویاهام به اون موهای کم پشت و فریت می زنم ! تو هر گوشه این شهر دنبال یه چیزی برای خریدن برات می گردم که تو را شاد کنم چقدر شادبودن و خندیدنت را دوست دارم چقدر با تو بودن و خدمت برای تو را دوست دارم نیمه گمشده من

همه من

روح من

جان من

دوستت دارمممممممممممممممم