آرنيكاآرنيكا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

coopolpa

نبض زندگی

1391/3/20 13:02
293 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها خیلی مشغول پروژه اسباب کشی هستیم و خونه جدید به علت نوساز بودنش حسابی اذیتمون کرده ارنیکا هم به خاطر این موضوع بسیار حساس شده و هر روز بعد ازظهرها که میرسیم خونه همش بغض داره و ناراحته و مدام می گه ابازی ها - خسی ( خرسی ) و سراغ اونها را از من می گیره البته به خاطر اینکه اذیت نشه معمولا ما دختر کوچولومون را می زاریم خونه مادر بزرگش و خودمون میاییم برای چیدمان اون هم فقط چند ساعت کوتاه به همین دلیل یکم پروسه طولانی تر از حد معمولش شده و ما خسته تر اما فدای یه تارمویشقلب

ارنیکااین روزها به اقتضای سنش همه وسایل را مختصه خودش می دونه و دوست نداره احدی به اون نزدیک بشه مثلا وقتی می بریمش پارک خیلی صبورانه تو صف وایمیسته و نوبت را رعایت می کنه امااااااا به محض اینکه سوار تاب می شه قانون نوبت را یادش می ره و تاب منحصرا به نام خودش زده می شه و پایین آوردنش کاری بس دشوار . خیلی براش توضیح می دم که تاب یه وسیله عمومی و همه حق بازی دارن اما کو گوش شنوا منم زمزمه لبم شده اندکی صبر سحر نزدیک است چشمک

 عاشق بازیهای خیالی شدی البته یه یکی دو ماهی میشه می ری سراغ قابلمه ها و قاشقهای  منو می یاری و شروع می کنی به کدبانوگری خنده و انقدر به غذات نمک میزنی که نگووووووووو با اینکه ما هیچ وقت نمکدون کناز غذاهامون نمی یاریم واله حالا اینو از کجا یاد گرفتی خدا داند . عروسکهات هم جایگاه ویژه ای برات پیدا کردن و خیلی مهربان و دلسوز باهاشون رفتار می کنی یه بالشت میاری و میزاری رو پاهای کوچولوت و با یه صدای آروم براشون لالایی می خونی لبخندغذا بهشون می دی و خلاصه قند تو دلم آّب می کنی  منم برای اینکه قوه تخیلت را فعال بکنم نهایت سواستفاده را ازت می  کنم و حسابی ذهن کوچولوت را درگیر می کنم ههههه می گی چه جوری ؟ بزار برات بگم : باهات مغازه بازی می کنم به این صورت که من یا تو فروشنده می شیم و به همدیگه  جنس می فروشیم تازه کلی هم پول کاغذی برات درست کردم و تو همش ازم چیس ( چیپس ) و پو ( پفک ) می خری جالبیش اینجاست که روسری هم موقع خرید سرت می کنی و بعضی موقع ها هم با ماشینت می یای خرید ! جل الخالقتعجب یه بازی تخلیی دیگه هم که با هم انجام می دیم ماهیگیری که خیلی لذت بخشه و واقعا کودک درونم را قلقلک می ده به این صورت که مکعب ها را می ریزیم تو یه لگن و با تور ماهیگیری برات ماهی می گیرم و بهت می فروشم و این چرخه هزاران بار دوطرفه تکرار می شه و صدای خنده های تو شنیدنیییییییی و من به خودم میگم کاش می شد تموم این صحنه های تکرار نشدنی برای همیشه ظبط بشه قلب

همچنان نقاشی را دوست داری و منتظر فرصت برای پیدای کردن یه دفتر و مدادی اما من سر این موضوع خیلی کوتاهی می کنم چون به هیچ عنوان نمی دونم چطور باید باهات کارکنم ناراحت که موجب ازبین رفتن خلاقیتت نشه کاش دوستان گلم که این وبلاگ را می خونن بهم کمک کنن . البته الان چون خونمون اومده طبقه 4 می خوام از این فرصت استفاده کنم و بعد ازهر ها با هم بریم پشت بوم تا با هم نقاشی کنیم رو زمین و دیوار بوم و کاغذ و ... خنده

عاشق کتاب و قصه و داستان و شعری و حاضری n بار یه داستان تکراری را باهمون شوق اول بشنوی مخصوصا کتاب های می می نی که از 1 سالگی دارم برات می خونم و الان پر پر شده اما می گردی و 1 صفحش را پیدا می کنی و می دی دستم تا برات بخونم . نمی دونم چرا انقدر داستان درام دوست داری تو اون جلد کتاب که می می نی دستش سوخته یا دلش درد گرفته همش می گی اونو بخونم واااااااتعجب

بسیار شوخ طبع شدی و شیطون . چند وز پیش که قرار بود خونه مامانی بمونی برای اینکه حوصلت سر نره فلش کارتهات را تو کیفت گذاشته بودم که با مامانی بازی کنی اولش که دل مامان بنده خدا منو برده بودی از بس بامزه اسم همه چی را تلفظ می کردی و با آب و تاب درباه همه چی براش توضیح می دادی بعد که باباولی اومده خونه و مامانم کلی براش پز داده که فلش کارت ها را کامل بلدی و آورده و جلو بابا ازت پرسیده تو هم بلا هر چی مامان ازت می پرسیده ارنیکا این چیه ؟ می گفتی آب ههههه هر چی بهت می گفته که ارنیکا این چتر تو با یه خنده ریز میگفتی نه آب آب چشمک

تازگیها خیلی هم نازک نارنجی شده تا بهت می گی پخ قهر میکنی و دو تا دستات را می زاری رو چشمات و می خوابی رو زمین که مثلا قهری جل الخالق و تا برای منت کشی ما اقدام نکنیم رو نمایی نمی کنی مگر اینکه زیر چشمی نگاه کنی تا ببینی ما داریم چه کار می کنیم البته ما که دلمون طاقت نمی یاره و وزدی حواست را پرت می کنیم و می گیم آشتی تو هم یه خنده شاد و معنا داری می کنی و سریع می پری بغلمون ماچ

به پرش از روی بلندی هم بس علاقمند شدی و به همین اکتفا کنم که می ری روی مبل و من برات کلی پتو و بالشت می اندازم تا خانوم خانومها پرش انجام بدن

خلاصه که عاشقانه عاشقتم

امیداوارم خدا همه فرشته های کوچیک خونمون را حفظ کنه

 

 

 


 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامانی فری
24 خرداد 91 23:12
ماشالله خدا ببخشه خیلی نازه اومدم دعوتتون کنم تشریف بیارید جشن دندونی منتظرتون هستم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به coopolpa می باشد