آرنيكاآرنيكا، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

coopolpa

بدون عنوان

تازگیها اصلا دستم به دکمه های کیبرد نمی ره ... نمی دونم از چی بنویسم ...از حجم زباد کارهام ... از رسیدگی کمم به تو ... از گریه ها و فرارهای صبح تو از مهد ؟!!!!!!!! از یه مادری که به جبر گوش شنوا برای شندین صدای یکی یه دونه اش نداره ... از چی بنویسم ؟ از خدایی که تو را به اون می سپارم و با ٥ تا آِیته الکرسی دلمو آروم می کنم دلم می خواد خیلی دیر صبح بشه نه اصلا صبح نشه که تو را ببرم مهد ! لبم یه چیزی می گه دلم یه چیز دیگه جلوی همه از مهد رفتن تو ابراز خوشحالی می کنم و خودم دلم خونه   صبح ها در مهد را که می بینی عین جت می خوای فرار کنی و نری یه جوری گریه می کنی و دستهات را به طرفم دراز می کنی که انگار تمام دنیا رو سرم خراب...
26 آبان 1390

دونه دلم 15 ماهگیت موبارک

به نام بهترین پرستار هستی صبح که داشتم می امدم سرکار تو کوچولو ناز نازی را به بهترین و بزگترین و مهرباترن هستی سپاردم و از خدای مهربون خواستم تا بعدازظهر که می یام مهد دنبالت توی دلت کو چیکت غم نیاد و حسابی بهت خوش بگذره و این ساعتها خیلی خیلی زود تموم بشه ... شاید اگه بگم صدها مقاله در مورد سن مهد کودک رفتن بچه ها خوندم و درموردش با خیلی از افراد مشورت کردم دروغ نباشه و می دونم برات خیلی زود مهد رفتن اما ببخش ما را که مجبوریم. وقتی می گم مجبور نه اینکه فکر کنی مامانت عاشق پوله و می خواد اسکناس رو هم بچینه نه به خدا دختر عزیزم برای گذروندن ساده ترین شرایط زندگی من مجبورم سرکار برم و تو را روزی 8 ساعت تنها بزارم ... خیلی بده که شرایط زندگ...
23 مهر 1390

هر چقدر او عزیز است : در انتخاب مهدکودک دقت کنید

  کودکان بین 2 تا 6 سال، در مقایسه با نوباوگان و کودکان نوپا، زمان بیشتری را دور از خانه و والدین سپری می‌کنند. طی 30 سال گذشته، تعداد کودکانی که به کودکستان یا مهدکودک می‌روند، افزایش یافته است.   این روند عمدتا به علت افزایش چشمگیر مشارکت زنان در نیروی کار است. در حال حاضر، مادران 67 درصد از کودکان پیش دبستانی شاغل هستند و مادر چاره‌ای جز سپردن کودک خود به مهد کودک ندارد. در واقع مهدهایی که با هدف آموزش و نگهداری کودکان پا گرفته است این روزها نقش به سزایی در تربیت کودک دارند و عنصر مهمی در مسیر تربیت کودک محسوب می‌شوند.       طبق تحقیقات انجام گرفته مشخص شدها وظیفه یک مهدکودک...
27 شهريور 1390

نکات مهم در تغذيه كودك در سال دوم زندگي

برعكس سال اول كه توصيه مي شد تغذيه با شير مادر مقدم بر غذاي كمكي باشد در سال دوم با توجه به اهميت بيشتر غذاهاي جامد، توصيه مي شود كه حتي المقدور شير مادر بعد از غذا داده شود.   دفعات تغذيه كودك (به غير از شير مادر) هنوز 5 تا 6 بار در روز است. بين يك تا 5/1 سالگي زمان انتقال تغذيه كودك از غذاهاي كمكي به غذاهاي سفره خانواده است. توصيه مي شود تا 18 ماهگي بسته به تحمل كودك و به تدريج، غذاهاي سال اول زندگي به سفره خانواده تبديل شود. لذا هفته اي 2 تا 3 بار از همان غذاهاي كم حجم، مقوي و پر انرژي سال اول زندگي مانند سوپ گوشت و سبزيجات مخلوط با كمي آرد و شير و شكر و يا كته نرم كه با آب گوشت پخته شده است براي او تهيه شود. نياز به كل...
27 شهريور 1390

رشد و نيازهاي تغذيه اي كودك نوپا

در سال دوم زندگي رشد فيزيكي يعني افزايش قد و وزن كودك قدري كندتر از سال اول است، يعني حدود 5/2 كيلوگرم به وزن او و تقريبا 12 سانتيمتر به طول قد كودك اضافه مي شود...   رشد جسماني و فيزيكي كودك نوپا در سال دوم زندگي رشد فيزيكي يعني افزايش قد و وزن كودك قدري كندتر از سال اول است، يعني حدود 5/2 كيلوگرم به وزن او و تقريبا 12 سانتيمتر به طول قد كودك اضافه مي شود (قبل از يك سالگي حدود 7 كيلوگرم به وزن تولد و حدود 25 سانتيمتر به قدش اضافه شده بود). تكامل مغزي و حركتي در اين فاصله زماني زياد است بطوري كه مغز كودك تا پايان 2 سالگي سريع ترين دوران رشد خود را پشت سر مي گذارد. فرم بدن او نيز نسبت به يك سالگي تغيير فاحشي پيدا مي كند، و بس...
27 شهريور 1390

در جستجوی یه مهد خوب

این روزها خودم نیستم ساناز نیستم دیگه اون دختر شیطون و خندون که هر جا می رفت عین یه بمب مجلس را می ترکوند ازش خبری نیست اون دختری که کلی تو حموم می موند و انواع و اقسام ماسکهای مو و لوسیونها را امتحان می کرد کو کاش می شد آدم یه روز بره مرخصی و از همه چیز آزاد بشه . کاش زندگی دکمه استوپ داشت وما مجبور به بدو بدو نبودیم و یه کم استراحت می کردیم خیلی خسته ام ...خیلی حس می کنم تو این دنیا هیچ کسی را ندارم و تنهای تنهام خیلی تنهااااااااااااااااااااا   بنا به یه شرایط خاص مجبورم دختر قشنگتر از برگ گلم را بزارم مهد و در تکاپو و تحقیق از این مهد به اون مهدم ... تو اولین مهدی که دیدم خیلی از مهد زده شدم و واقعا محیط اونجا برام ...
26 شهريور 1390

این روزهای یکی یه دونه 14 ماهه

امروز دقیقا 14 ماه از اولین دیدار من وتو می گذره ... اما عشق مادر به فرزند هیچ وقت به روز مرگی نمی افته و برای آدم عادی نمی شه که هیچ بیشتر هم می شه. این روزها من و تو خیلی روزهای قشنگی رابا هم سپری می کنیم و انگار تو بعد از یکسالگیت یه دفعه یه جهش عظیمی به مستقل و بزرگ شدن داشتی و این برای من خیلی قشنگه دیدن لحظه به لحظه بزرگ شدنت از اخبارهای آرنیکایی در 1 ماه پیش از این قرار است که : یکی از قشنگترین رخ داد این ماه راه رفتن تو بود که حسابی قند تو دل من و همه آب کرد ... خیلی زود راه نیفتادی اما به موقع راه افتادی و کج و کوله هم هیچ وقت راه نرفتی ... موقع راه رفتن خیلی با احتیاط راه می ری و یکی می گه عین مستهایی ...یکی می گی عین اردک را...
20 شهريور 1390

13 ماهگيت موبارك

امروز صبح كه چشم ها را دوباره باز كردم پيش خودم گفتم : اي كاش مي زاشتم تا هروقت كه دوست داري بخوابي !  تا وقتي توي خواب دهنت را براي شير خوردن باز مي كني بهت شير بدم ! كه بهونه هاي صبحونه خوردنت را به دل و جون بخرم !  تا وقتي اسباب بازي هات جايي مي افتاد كه نمي تونستي برش داري اونو مي دادم دستت ! كه يه كاري كنم صداي خندت تو همه خونه بپيچه و از شدت خنده صورتت كبود بشه و نفس نفس بزني !  
16 مرداد 1390

بازی جدید ارنیکا جونی

دیروز که بعد از پارک رفتیم خونه هر جفتمون خیلی سرحال بودیم و حس بازیمون گرفته بود طبق معمول هر روز سی دی های موسیقی موتسارت را برات گذاشتم و شروع کردیم با هم بازی ... همونطوری که با هم بازی می کردیم نا خودآگاه  این شعر را خوندم  : بعبعی می گه بع بع ، دنبه داری نه نه ، پس چرا می گی بع بع و یکی دوبار هم تکرارش کردم ... دفعه سوم که که گفتم بعبعی می گه تو با یه صدای خیلی آروم و مطمئن سرت را تکون دادی و گفتی بع بع . وای خدای من  اصلا باورم نمی شه یعنی به این زودی یاد گرفتی !!! خیلی خوشحال شدم و خوشم اومد و پیش خودم فکر کردم شاید اشتباه کردم به همین خاطر دوباره و دوباره تکرار کردم و تو هم تند تند می گفتی بع بع و وقتی هم ...
16 مرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به coopolpa می باشد